نقاشیخط ( calligraphy ) 

هنر خوشنویسی اگرچه در زمان آغاز پیدایش خود در اختیار نوشتن و نسخه پردازی بوده است، اما با گذشت زمان با سایر هنرها در آمیخته و هنری نو را عرضه داشته است. زمانی در کنار خشت و سنگ و ساخت بنا و زمانی دیگر در کنار نقاشی. اساساً نقاشی و خوشنویسی از یک خانواده هستند.[1] خانواده‌ای که گاهی به هم نزدیک شده و در پاره‌ای دیگر از مواقع از هم دور می‌شوند (تن 1384، 73). خوشنویسان به خصوص از دوره قاجار، گاه از سر تفنن و ذوق و گاه به هدف ایجاد ترکیباتی بدیع و خلاقانه آثاری آفریده اند. این آثار به سبب تصرف شخصی در قواعد خوشنویسی در ذیل خطوط مشخص و معروف اسلامی نمی گنجد. از آنجا که این آثار از سر تفنن و برای نمایش ذوق کاتب ایجاد شده است، برخی به آنها خطوط تفننی می‌گویند، که جنبه تزیینی و آرایشی آن بیشتر از جنبه فن و هنر خوشنویسی مطرح و مورد نظر است و بدان سبب که برخی از شیوه ها با رنگ ترکیب شده و به شیوه های جدید نقاشیخط شباهت دارند برخی نقاشیخط سنتی می نامند. نقاشیخط از تلفیق نقاشی و شیوه های اجرایی آن با انواع خطوط خوشنویسی بوجود آمده که در دوره های مختلف به عناوین گوناگونی مطرح شده است. در دوره قاجار پس از دست یابی و مهارت هنرمندان به خطوط خوشنویسی اسلامی، روش های نوینی رایج شد که از آن به عنوان خطوط تفننی یاد می شود.

آنچه از تعریف سنتی هنر نقاشیخط رایج است، بر این نکات تاکید دارد: نوشتن خط با قلم و مرکب و طبق سنت خوشنویسی انجام نگیرد و حروف و کلمات با ابزاری دیگر طراحی شود، سپس داخل و خارج طرح (فضای مثبت و منفی) رنگ آمیزی شود (حضور رنگ)، می توان اثر حاصله را نقاشیخط نامید. به عبارت دیگر «همه شیوه های کتابت که عمدتاً خارج از اصول خوشنویسی کتابت شده به تولید یک قطعه هنری منجر شده باشد، به تسامح نقاشیخط سنتی نامیده می شود» (رحمانی 1393). ابداعات افراط گونه خوشنویسی دروه قاجار در کل تزیینی و بیشتر برای تحسین یا تحت تاثیر قرار دادن بیننده ایجاد می شد.

 در نهایت از دهه 1340 ه.ش (همزمان با خلق آثار سقاخانه ای در ایران) برخی از خوشنویسان برآمدند تا خوشنویسی را با نقاشی ترکیب کنند و آن را به هنر تصویری و برعکس در آوردند. بسیاری از مدرسین خوشنویسی معاصر این شیوه را به عنوان یک ابداع سوال برانگیز قلمداد کردند و آن را در ردیف نقاشی قرار دادند و نه در ردیف خوشنویسی (یارشاطر 1345). زیرا معتقد بودند هنرمندان معاصر بر خلاف هنرمندان قدیم (دوره قاجار) که حد تعادل بین خط و نقاشی را در این گونه آثار رعایت می کردند، دچار افراط شده و تعادل بین خط و نقاشی را رعایت نمی کنند. گاهی در چنین آثاری دیده می شود که حرف به عنوان عنصری در خدمت رنگ و نقاشی در آمده است. در آثار قدیم به عبارتی خط و نقاشی در هم گره خورده و به راحتی قابل تفکیک نیست و جنبه تزئینی اثر هم در خط دیده می شود و هم در نقش. این عوامل در قدیم دست در دست هم داده و خطاشی را متولد ساخته اما با گذر زمان خطاشی به نقاشیخط تبدیل شده است.[2] در این فصل لازم است تا خواننده به درکی کلی از مفهوم نقاشیخط مورد مطالعه این پژوهش دست یابد. بنابراین پیش از ورود به مباحث تاریخی و معاصر فصول بعد چند تعریف از این واژه هنری ارائه شده است تا در نهایت و پس از ارائه دستاوردهای پژوهش بتوان در پایان این رساله به تعریف نهایی از نقاشیخط دست یافت.

  • ابوالقاسم سید صدر:

اصطلاحی برای توصیف نگارش توام با رنگ آمیزی که غالبأ در آن از شگردهای خوشنویسی سنتی استفاده می شود. در ایران پیش نمونه های نقاشیخط را در دوران قاجار می توان دید (به طور مثال آثار اسمائیل جلایر)، ولی شکل های کنونی آن پس از جنبش سقاخانه متداول شده است (سیدصدر 1388).

  • روئین پاکباز:

نقاشیخط نوعی نگارش خط توام با رنگ آمیزي است که در آن غالباً از شگردهاي خوشنویسی استفاده می شود. پیشینه این هنر به دوران قاجار رسیده و اشکال متداول کنونی آن پس از پیدایش جنبش سقاخانه متداول شده است (پاکباز 584،1386).

  • دبلیو فریه:

در این آثار جنبه نقاشی نسبت به خط جلب توجه بیشتری می کند (فریه 1374).

  • مرتضی گودرزی:

اثری انتزاعی بر مبنای زیبایی شکل حروف و واژه ها که خوانایی نوشته ها در اثر مطرح نیست و آنچه مهم جلوه می کند نوشته های خوشنویسی شده به عنوان یک عنصر بصری تجسمی همچون بافت، ریتم، تیرگی- روشنی و نظایر آن باشد (گودرزی 1384، ۱۷۴).

  • محمد احصائی:

چنانکه از ظاهر کلمه پیداست، به معنی نقاشی کردن با خط است، اما آنچه بیشتر می بینیم خط را نقاشی کردن است. این طرز کار به خصوص در دوره قاجار رواج داشته است. یعنی خط را می نوشتند و کپی می کردند و بعد داخل خط یا متن صفحه را رنگ آمیزی می کردند، یا گل و بوته می انداختند یا فنون دیگر مثل کارهای اسماعیل جلایر، حسین زرین قلم، ملک محمد قزوینی و کسان دیگر. حاصل اینکه اثر، خطاطی ای بود با قوانین و ضوابط متعارف و خوش نویسانه و آن را تزئین می کردند (احصائی 1364، ۱۴۴).

بر اساس تعاریف ارائه شده می توان کلیه آثار هنری را که عناصر اصلی تشکیل دهنده آنها خط و خوشنویسی است و با تکنیک های مختلف اجرا می شوند و در ترکیب بندی کلی آنها حروف و کلمات در درجه اول به منزله عناصر بصری به کار گرفته می شوند، در زمره نقاشیخط قرار داد. در هنر نقاشیخط، نقاش بودن هنرمند بیش از خطاط بودن او اهمیت دارد. زیرا این گونه ذیل نقاشی دسته‌بندی می‌شود و نه خط. به همین سبب بسیاری از هنرمندان این عرصه خوشنویس به معنای کلاسیک آن نبودند.

با توجه به تعاریف ارائه شده در این بخش می توان نکات مهم در تعریف نقاشیخط را به ترتیب زیر بیان نمود:

1-در هنر نقاشیخط، نقاشی اهمیت بیشتری از خط داشته و پر رنگ تر نمود پیدا می کند.

2-هدف اصلی در خلق این آثار ایجاد اثری نقاشی است.

3- در ترکیب بندی کلی این آثار حروف و کلمات در درجه اول به منزله عناصر اصلی بصری استفاده می شوند.

4-خوانایی نوشته ها در این آثار مطرح نیست.

5-این نوع از نقاشی می تواند تکنیک های مختلفی را شامل شود و تکنیک خاصی شباهت اینگونه از آثار نقاشی را ایجاد نمی کند.

منابع:

  • احصایی، محمد. 1364. سیر و سلوک در خط و خوشنویسی(مصاحبه)؛ فصلنامه هنر، ۱۰، زمستان و بهار ، تهران، ص۱۲۷
  • پاکباز، رویین . 1379. نقاشی ایران از دیروز تا امروز؛ تهران: نشر نارستان
  • تن، علی. 1384. بررسی رابطه نقاشی و خوشنویسی در ایران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس
  • رحمانی، تکتم . 1393. گونه شناسی نقاشی خط سنتی ایران با تاکید بر دوره قاجار، راهنما: دکتر مهدی صحرا گرد، پایان نامه کارشناسی ارشد پژوهش هنر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علی آباد کتول.
  • سیدصدر، ابوالقاسم. 1388. دایره المعارف نقاشی، تهران: سیمای دانش
  • فریه، دبیلیو. 1374. هنرهای ایران، ترجمه: پرویز مرزبان، تهران: فروزان.
  • گودرزی، مرتضی. 1384. تاریخ نقاشی ایران از آغاز تا عصر حاضر. تهران: انتشارات سمت
  • یارشاطر احسان). ی، رهسپر(.1345. نقاشی نوین، تهران: انتشارات امیرکبیر

[1] در واقع هنرهای جنبی خوشنویسی بعضی هنرهای تجسمی هستند. مثل هنرهای تذهیب، تشعیر، ترصیع، معرق، جدول‌کشی، طلاکاری لاجوردانه‌‌ازی، کمندسازی و… (تن 1384، 74) در نتیجه بسیاری از خطوط دوران اسلامی را نمی توان خوشنویسی صرف دانست. بلکه در بیشتر مواقع با نوعی هنر تجسمی رو به رو هستیم.

[2] در مورد تفاوت خط نقاشی (خطاشی) و نقاشیخط در فصل سوم مطالبی آمده است. اما به صورت خلاصه می توان گفت که نقاشیخط بازی با فرم کلمات و خط است، هنگامی که فضای اثر گرایش به هنر نقاشی داشته باشد. می‌توان آن را نقاشیخط نامید. حاکمیت نهایی با رنگ و نقاشی است و فرم‌های خوشنویسی در درجه دوم قرار دارند. (خوانایی مهم نیست) اما در خط نقاشی (خطاشی) عنصر خط بیشتر در اثر مشهود است. اصل خط است و رنگ و نقاشی تنها برای بهتر نمایش دادن خوشنویسی و برجسته کردن آن بکار می‌رود. (خوانایی مهم است)